Get Mystery Box with random crypto!

تو يعنى همان نسكافه اى كه دم صبح عجيب ميچسبد همان يخ در بهشتِ | آرشیو کتاب کمیاب

تو يعنى
همان نسكافه اى كه دم صبح عجيب ميچسبد
همان يخ در بهشتِ تابستانى ظهر؛ در اوج گرما
همان پنج دقيقه دير آمدن استاد وقتى دير حاضر شده ام؛
تو همان عيدى هاى تا نخورده ى پدربزرگى لاى قرآن...
تو همان ساعت هاى جفت شده اى؛
ساعت عاشقى؛ ساعت آرزو ها...
اصلا تو خودِ آرزويى؛ تو خودِ عاشقى اى...
تو همان شخصى كه هم نهاد هم و فعل و گذاره و مفعول و فاعلِ هر شعرى...
تو به تنهايى يك غزلى؛ يك ديوانى!
تو
تو همه چيزى؛
هرچيزى كه قلبم را قلقلك بدهد؛
هرچيزى كه ياد آورم باشد كه عاشقم...
و من چقدر "تو" را عاشقم...


#شعر
@Archivebooks